دوشنبه خونین 17 سرطان 1387 کابل نتيجه جهاد اسلامي است يا ره آورد تجاوز مشروع؟
اسدالله جعفري اسدالله جعفري

انتحار ،يا خود كشي در راه هدف ،نه تازه گي دارد ونه به فرهنگ ودين خاصي اختصاص داشته است .بلكه انتحار وخود كشي در راه هدف ،به اشكال مختلف وتعبير وتفاسير متضاد از هم ،از ياد گاران كهن است وهيچ ملت وقومي را در بستر تاريخ نمي توان سراغ گرفت كه براي رسيدن به مقاصد كلان خود دست به پرورش انتحار گران نزده وعمل انتحاري را مديريت نكرده باشند.

اين كه در طول تاريخ، ملت ها در اشكال گوناگون وبا شدت وحدت متفاوت وبا شيوه هاي ناهم گون وبه نيروي ادبيات با درون مايه تقدس وايمان، اين عمل را انجام داده اند؛ از مسلمات تاريخ است .

باطرح اين واقعيت تاريخ، واصل مسلم جامعه شناسي انتحار وترور،سؤال اساسي اين است :عمليات هاي انتحاري  مثل دوشنبه خونین 17 سرطان 1387 کابل ، آيا نتيجه جهاد  اسلامي است يا ره آورد تجاوز مشروع؟

من ،در اين نوشته  بنا ندارم از نثر منشور وار وتعبير هاي ركيك ژور ناليستيي در خدمت استعمار استفاده كنم .بلكه مي خواهم با واژكان عاري از تقدس ونفرت وبا تعبير هاي شفاف، سخن بگويم وبه قدر اطلاعات خود از جريانات كلان كشور به كالبد شكافي عمليات انتحاري از اين نوع بپردازم.

راجع به اين نوع عمليات در كل جهان از دو منظر مي توان نگاه كرد :

1 – از منظر عاملان عمليات انتحاري، در همه ي اشكالش.

2 – از منظر كساني كه مورد انتحار قرار مي گيرد.

عاملان عمليات هاي انتحاري ،عمل خود را بر اساس عقايد ديني ومبناي تفكر ارزشي خودشان ،يك عملي كاملا موجه ومقدس مي دانند وتا اين نوع كار ها را در چهارچوب عقيده وباور خويش، موجه نيابند ،هرگز دست به اين كار نمي زنند اصولا، انسان بطور فطري گرايش به ارزش هاي والا دارد وهيچ گاه انساني را نمي يابيد كه كاري (از هرنوع كه باشد) را انجام دهد ولي معتقد به درستي آن وحقانيت خود نباشد . اصلا محال است انساني را پيداكنيد كه دست بكاري بزند كه يقين داشته با شد كه كارش غير عقلاني  وغير مشروع است.

اما كساني كه مورد تهاجم اين نوع عمل قرار مي گيرند (ولو ناخود آگاه) اين عمل را يك عمل شيطاني مي نامند ودرتقبيح آن ،از واژگان ارزشي واحساس بر انگيز  استفاده مي كنند ودر محكوميت عاملان آن، از هر طرفندي بهره مي گيرند.

چنان كه عاملان اين نوع عمل ،براي موجه جلوه دادن عمل خودشان از ادبيات ارزشي واحساس بر انگيز ي استفاده مي كنند كه رقيبانشان در محكوميت آنان بكار مي گيرند.

بنا بر اين ،عاملان عمل انتحاري دوشنبه خونین 17 سرطان 1387 کابل (عاملان آن، هر كه وهر گروهي باشند فرق نمي كند طالب ،حزب اسلامي ،القاعده ،حلقاتي در داخل دولت ،خود امريكايي ها ويا كشور هاي همسايه باشند) اين عمل خود را يك عمل كاملا موجه وباارزش ومقدس مي دانند.

با اين توضيح  كوتاه وگويا ،عاملان اين عمل انتحاري ،اين عمل انتحاري را يك عمل جهادي وانجام وظيفه مي دانند وخواهند گفت كه اين نوع عمل از جانب آنان نتيجه ي طبيعي حضور اشغالگران بين المللي است وتا اين اشغالگران در افغانستان حضور داشته باشند اين نوع عمليات هم ادامه خواهند داشت وهم كاملا يك عمل موجه ومقدس است.

اگر نسبت به هردو طرف قضيه، حب وبغض ها را دخالت ندهيم، وبيطرفانه قضاوت كنيم،حق با عاملان عمليات انتحاري است ويقينا تا (به پندار آنان)نيرو هاي اشغالگر در خاك افغانستان حضور داشته باشند اين عمليات انتحاري به اشكال مختلف ادامه خواهند داشت وهيچ منطقي نمي تواند اين حربه را ازدست ايشان بگيرد واين عمل ايشان را ناموجه وغير شرعي وخيانت به كشور ناميد ،مگر اين كه اين نيرو ها كشور را ترك كنند .

حال سؤال اساسي اين است كه پس چه بايد كرد؟

1 – از نيرو هاي خارجي خواست كه افغانستان را ترك كنند؟

2 – اگر اين نيرو ها افغانستان را ترك كنند،جهادگران با كفار، با دولت منتخب ملت چه خواهند كرد؟

3 – دولت منتخب ملت چه بايد بكند؟مذاكره با جهادگران؟يا سر كوب اين آشوب گران ودهشت افكنان؟

4 – نيرو هاي خارجي چرا به افغانستان آمد ؟

5 – نيروهاي خارجي چه كار هاي مي توانست بكنند ونكردند؟

6 – امريكايي ها در اين عمليات ها چقدر دست دارند؟

1 – از نيرو هاي خارجي خواست كه بايد افغانستان را ترك كنند؟

اما مسئله خارج شدن نيرو هاي خارجي از افغانستان، يك خواسته كاملا مشروع وملي است .اشغال كشور را نه دين مردم افغانستان قبول مي كند ونه حس وطن خواهي افغاني اين اشغال را مي پذيرد ونه تجربه تاريخي اين را نشان مي دهد.

بنا بر اين، درخواست خارج شدن نيرو هاي بيگانه از افغانستان، از طرف هر كسي وگروهي كه با شد؛ يك در خواست منطقي وملي است .

با همه اين حقانيت ومنطقي بودن اين خواسته،سؤال اين است كه:

در شرايط فعلي  پيامد خروج اين نير و ها ازافغانستان چيست؟صلح وآزادي يا جنگ قدرت وجاري شدن جوي خون از جسم نحيف  مردمان اين سرزمين؟

اين جاست كه ملت غيور افغانستان ، از ترس پيامد جاري شدن مجدد جوي خون وويراني دوباره كشور ، اشغال مشروع افغانستان  را مي پذيرند واين اشغال را بر آن استقلال شناور در خون وآسمان پيچيده در دود آتش نفاق و شهر هاي ويران وانسان هاي گرسته  وتكتازي خوگان دو پا وسگان حار ،ترجح مي دهند.

بنا بر اين ،اگر جهاد گران با كفار، در ادعاي جهاد گري خود صادق هستند ووطن پرستي را از وظايف ايماني وملي خود مي دانند؟طرح روشن وشفاف ارايه دهند كه بعد از خروج نيرو هاي خارجي از افغانستان ،قطره از خوني از دماغ هيچ افغانيي بر زمين ماتم زده افغانستان نريزد. ونداي قرآن را بياد داشته باشند :

هركسي، انساني بيگناهي را  به قتل رساند، مانند آن است كه همه ي انسان ها را به قتل رسانده است،وجايگاه چنين انساني ،جهنم است.

بجاي آن كه خون ملت را در كوچه وخيابان بريزند، بر دل هاي ملت حكومت كنند واز انتحار هاي كور ي كه نه دين وقرآن آن را تأييد مي كنند ونه عقل بشري آن را مي پذيرد؛دست بردارند.

اين راه، محقق نمي شود ،مگر در يك صورت وآن اين كه، جهادگران ،بر اساس دستور قرآن ومصلحت آينده افغانستان ،دست از قتل وانتحار ملت بر دارند وبر اساس خواست ملت در چهار چوب قانون اساسي كشور ،در ساختار حكومت شركت كنند ونهاد هاي مدني را محترم بشمارند .

تا دهشت افكنان  از قتل وغارت وانتحار وسبعيت دست بر ندارند ،نه ملت خواهان برون رفت خارجي ها از افغانستان مي شوند ونه خارجي ها از افغانستان بيرون مي روند ونه صلاح ملت وكشور اين را اقتضاء مي كنند.

دهشت افكنان  اين را بدانند كه تا زماني كه از راه هاي قانوني ،وارد مبارزه شرافتمندانه نشوند، ملت عمليات انتحاري هيچ گروهي را نه موجه مي دانند ونه جهاد مي نامند ونه جهان دست از سر كوب اين دهشت افكنان بر مي دارند.

2 – اگر اين نيرو ها، افغانستان را ترك كنند،جهادگران با كفار، با دولت ،منتخب ملت چه خواهند كرد؟

بر فرض اين كه نيروهاي خارجي، افغانستان را ترك كنند ،آيا اين دهشت افكنان وقطاع الطريقان مسلح ،دولت منتخب ملت(اين دولت فعلي حقيقتا منتخب مردم هست يانه فعلا مورد بحث نيست  ولي بلجمله همه قبول دارند وبر اساس رأي مردم روي كار آمده است) را به امان خدا رها خواهند كرد ويا اين كه بجاي اين دو لت منتخب ملت، يك نظام خود بنياد مستبد را روي كار خواهند آورد؟

هيچ عاقلي در اين شك نخواهند كرد كه ،دهشت افكنان در پي استقرار منويات وعقايد قرون وسطي ي خود هستند ونتيجه حاكميت اين عقايد به بردگي كشاندن ملت منتهي مي شود وبه همين خاطر است كه هيچ فردي از ملت اين را نمي خواهند ودولت منتخب خود را بر حكومت استبدادي دهشت افكنان ترجيح مي دهند.ولو اين كه اين دولت منتخب، كار چندان مفيدي براي ملت انجام نداده است. اما ،وحد اقل كاري كه توانسته اين است كه اگر نتوانسته  خاري را از سرراه مردم بر دارد ،لا اقل خاري را بر جان مردم فرو نكرده است واگر لبخندي بر لبان پژمرده مردم نه رويانده لا اقل اشكي از او جاري نساخته است.

3 – دولت منتخب ملت چه بايد بكند؟مذاكره با جهادگران؟يا سر كوب اين آشوب گران ودهشت افكنان؟

تاريخ گواه صادق است كه هيچ جنگي پايان نيافته است مگر اين كه سرانجام، طرفين جنگ، روي ميز گفت وگو ومذاكره نشسته باشند ودر پرتو گفت وگو ،آتش جنگ فرو نشسته است.اين از مصلمات تاريخ مي باشد .

حالا كه سرگذشت جنگ ها چنين است ،آيا بهتر نيست، دولت منتخب ملت ،با پشتباني رأي ملت ،براي سعادت اين ملت، با اين آشوب گران وارد مذاكره شوند؟

اگر دو لت، بنا ندارد كه با اين دهشت افكنان وارد گفت وگو شود؛ پس راه هي جز سر كوب قهر آميز اين دهشت افكنان باقي نمي ماند ،اما چرا در سر كوب اين خون آشامان اين همه تعلل به خرج مي دهند؟

ولي واقعيت هاي موجود اين است كه دو لت منتخب مردم ،يك دولت بيمار ونا كار آمد است نه توان مذاكره با اين دهشت افكنان ونه قدرت سركوب اين آشوب طلبان بي منطق وحكمت وغيرت ملي رادارد.چون اين دولت معجوني از طالبان ومجاهدان  ديروز است .

لذا نمي تواند راه مذاكره را در پيش بگيرد چون مجاهدان ورقيبان طالبان نمي گذارند دولت با طالبان وارد مذاكره شود وقدرت آن ها تضعيف گردد وچه بسا كه از اريكه قدرت به زير آيد. پس تا توان دارند نمي گذارند دولت راه مذاكره را در پيش گيرند.

از طرف ديگر، قدرت سر كوب طالبان را هم ندارد .براي اين كه بخشي عظيمي از بدنه دولت در اختيار طالبان است. به علاوه ي اين كه خود رئيس جمهور دولت منتخب، يك طالب است ونشان معاونت وزارت خارجه ي طالبان را بر پيشاني دارد واكنون نيز ،قصر گلخانه ومقر حكومت حامد كرزي ،عملا چايخانه طالبان شده است.

به اين دليل است كه نه مذاكره محقق خواهد شد ونه سر كوب قهر آميزاين انتحارگران دهشت افكن، در دستور كار دولت است .

اگر اين ملاحظات نبود، نه سر كوب قهرآميز طالبان كاري سخت ونشدني است ونه مذاكره با طالبان يك امر نامعقول وقبيح، چرا كه اگر آقاي ملا عمر وگلبد ين حكمتيار در رأس اين دهشت افكنان قرار دارند،در كنارحامد كرزي رئيس جمهور نيز، سياف،برهان الدين رباني،يونس قانوني،دوستم،محقق،عرفاني،فهيم،احمدضياءمسعود وكريم خليلي وجود دارندكه هيچ كدام اين ها بيگناه تر از ملاعمر وحكمتيار نيست ،به همان مقدار كه دست آنان به خون ملت آغوشته اند دست اينان پر رنگ ترازآنان اگر نباشند كم رنگ تر هم نيست.

4 – نيرو هاي خارجي چرا به افغانستان آمدند ؟

بر همگان چنين القاءكردند كه اين نيرو ها براي سركوب القاعده ونجات مردم افغانستان به افغانستان آمدند وجامعه جهاني اين مسؤليت را بر دوش اين نيرو ها گذاشته اند.

اما در عمل خبري از سركوب همه جانبه وقاطع طالبان والقاعده نبود ودر مرور زمان اين نيروها به جاي سركوب آنان، همدست آنان شدند ودر بسياري از موارد عملا همكار طالبان والقاعده گرديد.

بنا بر اين در شرايط فعلي اين نيرو ها فلسفه وجودي خود را از دست داده اند وعملا عاملي براي انتحار بيشتر وعاملي براي بد بختي بيشتر مردم افغانستان شده اند

و با يد جامعه جهاني در نحوه حضور اين نيرو ها تجديد نظر كنند.

5 – نيروهاي خارجي چه كار هاي مي توانست بكنند ونكردند

باتوجه به اين كه جامعه ي جهاني تسميم بر سركوب نيرو هاي القاعده وطالبان گرفته بودند وبطور مشترك وارد عمل شدند وتمام ابزار هاي لازم را در اختيار اين نيرو ها قرار داده بودند ،اين نيرو ها، بايد سريع وقاطع وارد عمل مي شدند واين دهشت افكنان را به سزاي عملشان مي رساندند ولي اين كار را نكردند وبه نظر نمي رسد به اين زودي ها اين آرزوي ملت را برآورده سازند.

البته عوامل بسياري دخيل است كه نمي گذارند اين سر كوب قهر آميز تحقق پذيرد كه مهم ترين عامل، نيت پليد پشت پرده سياست سياه است.

6 – امريكايي ها در اين عمليات ها چقدر دست دارند؟

واقعيت تلخ وغير باور اين است كه نيرو هاي امريكا در اين نوع عمليات دست دارند.چون كه اين عمليات ها در راستاي اهداف دراز مدت امريكايي ها قرار دارد.

از مهمترين عواملي كه امريكائيان را وادار مي كند كه اين نوع عمليات را از پشت پرده رهبري وهدايت كنند، اين است كه امريكاييان بناي حضور ديرينه در افغانستان را دارند ويكي از عوامل مؤثر در ماندن امريكاييان در افغانستان، بطور دراز مدت همين نوع عمليات انتحاري ودهشت افكني ها است وتا اين نوع عمليات هاي انتحاري در افغانستان واقع شود مردم هم حضور امريكاييان را بالنسبه موجه مي دانند وحضور شان را بهتر از نبودشان مي دانند.وامريكاييان ازاين مطلب آگاه هستند واز عمليات انتحاري پشتباني مي كنندتا حضور شان در افغانستان موجه جلوه كند..

نتيجه

از مجموع مطالب كوتاه وگوياي گذشته چنين نتيجه مي گيريم كه:

عامل اصلي اين انتحار ها حضور دراز مدت خارجي ها در افغانستان است وتا اين وضع ادامه داشته باشد ،عمليات هاي انتحاري روز بروز بيشتر مي شود.

بنا بر اين اگر نيرو هاي خارجي خواهان سعادت وعزت مردم افغانستان ورفاه وآرامش جامعه ماتم زده افغانستان هستند، بايد ،هر چه سريع تر به سركوب دهشت افكنان بپردازند وبعد از پاك سازي افغانستان از وجود اين دهشت افكنان، سريع افغانستان را ترك كنند واگر به سر كوبي دهشت افكنان اقدام نكنند وبه حضور دراز مدت خود ادامه دهند، عمليات انتخاري روز بروز بيشتر خواهند شد ودهشت افكنان، عمليات هاي انتحاري خودرا نتيجه حضور نظاميان خارجي وجهاد با كفار قلم داد مي كنند وروز بروز بر مشروعيت عمليات انتحاري خود مي افزايند وبر كشتي عقيده وايمان وغيرت ديني وغرور ملي وحس وطن پرستي وفطرت استقلال طلبي مردم حاكم مي گردند.


July 8th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات